داستان کارآفرینی محسن خلیلی عراقی، پدر صنعت ایران
خنده از چهرهاش محو نمیشود. مخاطبانش از هر قشری که باشند را با زیباترین واژهها خطاب قرار میدهد. «فدایت شوم؛ قربانت روم؛ دستبوس شما هستم»، تکیه کلامهای مردی ۸۵ ساله است که فعالان اقتصادی او را پدر صنعت ایران نامیدهاند. ۶۰ سال کارآفرینی و خلاقیت، این پیر صنعت را افتادهتر کردهاست. حالا که به مانند دوران جوانی تاب سفرهای دور و دراز برای علمآموزی و توسعهی صنعتی را ندارد، عصایی به دست میگیرد تا برای سرکشی به انبوه تشکلهایی که در آن مسوولیت دارد، کمک پاهایش باشد. سالهاست که اصلیترین دغدغهاش انتقال تجربه به جوانهاست به همین دلیل مسئولیتهای مدنیاش در سندیکاها، تشکلها و اتاقهای بازرگانی را با جدیت دنبال میکند. مطالعاتش را ترک نکرده است تا برای نسل جدید بخش خصوصی به غیر از تجارب سالها مجاهدت اقتصادی، حرفهای علمی و تازهای داشته باشد. او یک دوه سخت بیماری حنجره را پشت سر گذاشته است تا حالا تارهای صوتی همراهی بیشتری برای بیان دیدگاه هایش داشته باشند.
محسن خلیلی عراقی همان کسی است که برای اولین بار شعلههای
گاز را در خانههای ایرانی روشن کرد. او به همراه پدر خلاقش کارخانه بوتان
را پایهگذاری کرد تا این برند فراتر از یک کارخانه صنعتی عمل کند. گازی که
در فرآیند استخراج نفت در میادین به آتش کشیده میشد، پس از ملیشدن
صنعتنفت برای اولین بار توسط شرکت بوتان که برگرفته از نام شیمیایی همان
گاز بود، به سیلندر یا کپسول منتقل شد تا برای مصرف خانگی مهیا شود.
محصولات گازسوز نظیر آبگرمکن نیز در این گروه صنعتی به تولید رسید تا
رفتهرفته بخاریها، اجاقها و آبگرمکنهای نفتی جای خود را به انواع گازی
بدهند. محسن خلیلی که با ایدهی پدر توانست این صنعت مهم را پایهگذاری کند
در طول این سالها دائماً به رشد و توسعه فعالیتهای شرکت پرداخت تا برند
بوتان ازجمله نامهای آشنای پرقدمت و همچنان پایدار در میدان اقتصاد باشد.
این مسیر طولانی که از سال ۱۳۳۲ با ایدهی اولیه محمود خلیلی آغاز شد، به
سادگی طی نشده است
.
کودکی و نوجوانی در دربند
محمود خلیلی ۷ فرزند داشت اما یکی از آنها همراه بهتری برای پدر بود. محسن خلیلی در سال ۱۳۰۸ به دنیا آمد و در خانوادهای فرهیخته پرورش یافت. مادرش از خانوادهای نقاش و شاعر بود و پدرش هم پدری روحانی و وارسته داشت که به او عرفان آموخت. او در محله دربند در شمال تهران دوران کودکی و نوجوانی را گذراند. دبستان ۱۵ بهمن در خیابان آتشکده، دبیرستان شاپور در تجریش و دبیرستانهای ایرانشهر و کالج البرز تا پیش از ورود به دانشگاه محل تحصیل محسن خلیلی بوده است.
دانشگاه تهران و ملی شدن صنعت نفت
محسن خلیلی جوان در سال ۱۳۲۸ وارد دانشگاه تهران شد تا در دانشکده فنی راه مهندسی در پیش گیرد. در همین سالهای نهضت ملی شدن صنعت نفت به راه افتاد تا او و هم دانشگاهیهایش نیز در متن حوادث آن سال ها قرار بگیرند: "دوران تحصیلی من همزمان با دوران بسیار بحرانی اما پر افتخار دانشگاه تهران بود. ما دانشجویان افتخار این را داشتیم که در نهضت ملی شدن صنعتنفت، خدمات لازم را در قالب دانشجویی به میهن عزیزمان انجام دهیم."
خلیلی از افراد تاثیرگذار بر او در دوران تحصیل چنین سخن میگوید: "من شاگرد مورد مرهمت مرحوم مهندس بازرگان بودم و دیدگاههای ملاطفتآمیز اسلامی ایشان بر من تاثیر داشت."
در سال پایانی تحصیل دانشگاهی محسن خلیلی کودتای ۲۸ مرداد سر گرفت: "چون در فعالیتهای اجتماعی مشارکت سنگین داشتم، برخی از امتحاناتم را به شهریور موکول میکردم. در امیرآباد، کوی دانشجویان با دوستانم درس میخواندم که صدای توپهای متعددی بلند شد و دود از تهران برخاست. نگران کودتا شدم. خود را پیاده از امیرآباد به خانه مرحوم مصدق رساندم. تا اینکه در خیابان کاخ آن زمان و فلسطین امروز دیدم جمعیتی آن را اشغال کرده بودند و افراد بیاصول تمام اموال منزل مرحوم مصدق را به تاراج بردند. این صحنه اشک از چشمانم جاری کرد. شهر تعطیل بود و وسیله نقلیهای نبود. گریهکنان خودم را از خیابان کاخ به خیابان دربند، کوچه خلیلی رساندم. این مسیر شاید سه ساعت طول کشید. من با خود بسیار فکر کردم. از خودم پرسیدم محسن آیا کسانی که منزل مصدق را غارت میکردند آمریکایی بودند؟ پاسخ منفی بود. تمام آنان هموطنان نابخرد خودمان بودند که با عنایت شعبان جعفری این اعمال نابخرادانه را انجام میدادند چون نفت ما را بر اثر فشار قدرتهای جهانی کسی نمی خرید."
مسیری که پدر طی کرد
پدر محسن خلیلی قبل از آنکه ایده تاسیس کارخانه به ذهنش خطور کند، به شغل معلمی میپرداخت. محمود خلیلی پدرش روحانی و خودش اهل درس و کتاب بود. او در مدرسه دارالمعلمین به تحصیل پرداخت و در همان مدرسه نیز به عنوان معلم مشغول به کار شد اما همواره سودای صنعت در سر میپروراند. محسن خلیلی اینگونه در مورد پدر روایت می کند: "پدرم در شروع کار و بعد از ازدواج با مادرم معلم فیزیک دارالمعلمین بود و با هزینه خودش برای دانش آموزان لابراتوار فیزیک درست کرد. آنطور که خودش بیان کرد لوازم آزمایشگاه را از آلمان وارد کرد ولی بعد از مدتی که استاد بزرگ فیزیک، مرحوم دکتر حسابی پس از تحصیلات از فرانسه به ایران آمد پدرم سِمت خودش را تحویل مرحوم دکتر حسابی، دانشمند عصر داد و به کار فنی مشغول شد."
محمود خلیلی پس از معملی به امور فنی در بخش برق روی آورد و ابتدا کارگاهی شخصی به راه انداخت که کسب و کار مستقلی داشته باشد اما در سال ۱۳۱۷ ریاست اداره برق تهران به او پیشنهاد شد تا کار دولتی را تجربه کند: "پدرم از کارگاه الکترومکانیک شروع کرد و بعد از مدتی از سوی دولت وقت دعوت شد و در همین دوره پایهگذاری برق نوین مملکت بعد از مرحوم امینالضرب انجام گرفت. مرحوم پدرم با خواستهی دولت و همکاری چکسلواکی کارخانهی برق ۶ هزار کیلو واتی "اشگودا" را تاسیس کرد و برای شبکهاش در تهران زحمات زیادی کشید."
دکلهای برق و کابل کشی برای بخش خانگی از همان سال آغاز شد. مردم آن زمان که چنین چیزی ندیده بودند علیه او شکایت کردند به طوری که ۴۰۰ اعلام جرم علیه محمود خلیلی صورت گرفت. محسن خلیلی روایت میکند: "با توجه به کابلهایی که از منازل مردم عبور میکرد، آن ها متوهش بودند که برق باعث مرگ آنان میشود." دهه ۱۳۲۰ شمسی رو به پایان بود که محمود خلیلی عراقی در سفری به خوزستان از میادین نفتی ایران بازدید کرد. در این سفر او متوجه شد گاز مایع که در فرآیند استخراج به دست میآید در میادین سوزانده میشود. از همان زمان ایدهی بهرهبرداری از گاز مایع برای مصارف خانگی به ذهنش سرازیر شد. ایدهای که با همراهی پسر، نتیجهای انقلابگونه به همراه داشت.
نقطه صفر
محسن خلیلی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل و بلافاصله با پیشنهاد پدرش برای بهرهبرداری از گاز مواجه شد. پدری که مدتی بر روی این ایده کار کرده بود از پسر مهندسش خواست تا بر روی راهکارهای بهرهگیری از گاز کار کند؛ "وقتی درسم تمام شد مرحوم پدرم عنوان کرد که آیا حاضری دستبهدست هم بدهیم و استفادهی گاز را در مملکت شروع کنیم؟ از آنجایی که در پالایشگاه آبادان کارآموزی سپری کرده بودم و در حد یک جوان مهندس، صنعت نفت را میشناختم و شعله های عظیم آتش که از چاههای نفت به آسمان میرفت را دیدهبودم. میدانستم که ثروت ملی در قالب گازهای همراه نفت و گاز طبیعی میسوزد و محیط را آلوده میکند با امکانات صفر به پدرم جواب مثبت دادم. البته پدرم در اواخر دولت مرحوم مصدق اجازههای مقدماتی استفاده از گاز مایع را گرفته بود."
اقتصاد ملی
پدر محسن خلیلی که تفکری از جنس بخش خصوصی داشت در سالهای ابتدایی دهه ۳۰ تلاشهای زیادی کرد تا دولت وقت را برای میدان دادن به سرمایهگذاران داخلی مجاب کند. محمود خلیلی عراقی به قوامالسلطنه نامهای نوشت و به بیعدالتی نسبت به سرمایهگذاران داخلی در مقابل سرمایهگذاران خارجی انتقاد کرد. او در جریان تاسیس کارخانه سیمان توسط شرکت نفت ایران و انگلیس، درخواست کرد تا برای تامین لوازم مورد نیاز احداث کارخانه اولویت با شرکتهای ایرانی باشد اما خواسته او بدون پاسخ ماند. خواستههای خلیلی اما پس از ملیشدن صنعتنفت به سوی تحقق پیش رفت. در این دوران زمینه برای فعالیت خلیلیها فراهم شد.
دشواریها سد راه ایده بزرگ
مجمود خلیلی در این دوران هم با دشواریهای فراوان موفق شد نظر دولت را برای آغاز فعالیت در زمینه گاز مایع جلب کند. کار او آنقدر بزرگ بود که مهندس مهدی بازرگان در کتاب «شصت سال خدمت و مقاومت» از او یاد کرد: "یادم میآید خلیلی چقدر با مسئولان شرکت ملینفت در زمان کنسرسیوم کلنجار رفت تا گردنشان بگذارد گازهایی را که هدر داده و میسوزانند، تصفیه کرده و بوتان و پروپان آن را در تانکرهای تحت فشار به ایشان بفروشند و گاز نفت در ایران توزیع شود. سپس برای اینکه مصرف گاز آشپزخانهها به صورت صنعت ملی درآید، به موازات ساختن انبار و تهیه وسایل و کامیونهای توزیع گاز، اقدام به ایجاد کارخانه کپسولسازی و تولید اجاق فر و غیره کرد. اجاق و فرهایی که آشپزخانههای تهران و شهرستانها را تسخیر کرد و عامل ایجاد ۵-۶ شرکت تولید و توزیع گاز شد."
تولد بوتان
مجوزی که محسن خلیلی از آن یادکرده است اینگونه بهدست آمد تا پدر و پسر قدم در راه صنعتی بگذارند که شاید خودشان چنین آیندهای برای آن متصور نبودند. آنها برای تحقیق در این مورد ابتدا به سفرهای خارجی روی آوردند. پدر و پسر در این مقطع به اروپا و آمریکا سفر کردند و مدتی را به بررسی شرایط و تحقیقات پرداختند. محسن خلیلی اینچنین خاطران آن روزها را روایت میکند: "به اتفاق پدرم در سال ۱۹۵۴ روانه اروپا و آمریکا شدیم. به اروپا رفتیم و مطالعاتی انجام دادیم و پس از آن هم به آمریکا سفر کردیم که در آنجا هم مطالعاتی داشتیم. برادرم مهندس سعید خلیلی در آمریکا مشغول تحصیل بود و ایشان در حد توان محدود خودش راهنمای ما بود که در نتیجه مرحوم پدرم و بنده صنعت گاز مایع را بسیار جدی در آمریکا با مطالعات دانشگاهی روز بررسی کردیم. با سفارشهای مقدماتی به سازندگان آمریکایی و اطلاعات لازم به میهن بازگشتیم. کار را در قالب شرکت بوتان شروع کردیم. بوتان نام همان گازی است که قرار بود ما از آن استفاده کنیم و فرمول آن کربن اشباع شده c4h10 بود."
پس از بازگشت به ایران شرکت بوتان به ثبت رسید و در سال ۱۳۳۳ اولین نسل از محصولات گاز سوز و سیلندرهای گاز در این شرکت تولید شد. سیلندر گاز و اجاق گاز سوز ابتدا در کارگاهی در سه راه آذری تهران آغاز شد.
آغاز کار بزرگ
محمود خلیلی، اسفندیار یگانگی و محسن خلیلی موسسان شرکت بوتان بودند. در مهر ماه ۱۳۳۲ خلیلی نامهای به شرکت ملی نفت ایران نوشت و تقاضای دریافت اطلاعات از طرز تحویل گاز به شرکت بوتان و بهای هر تن گاز شد. اولین محموله گاز مایع به صورت آزمایشی در ۶ همان ماه دریافت و طبق به درخواست محمود خلیلی، تحویل محسن خلیلی شد. در همان سالها محلی برای شرکت در خیابان سعدی اجاره و نمایشگاهی در کنار آن دایر شد و کار رونق پیدا کرد. مدیران شرکت در دی ماه ۱۳۳۳ نامهای به رئیس اداره کل گمرک نوشته و خواستار کاهش تعرفه گمرکی لوازم گازسوز شدند. در سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۵ جاده ارتباطی آبادان به تهران شرایط مطلوبی نداشت به همین دلیل شرکت بوتان با سرهم کردن وسایل باقی مانده از جنگ جهانی و تانکر وارداتی از آلمان موفق به ساخت نخستین تریلر به ظرفیت ۱۲ تن شد. عباس چمران که در دانشکده فنی با محسن خلیلی دوست بود، در نصب تانک بر روی واگن و ایجاد ایستگاه تخلیه و بارگیری در خرمشهر و تپه سفید نقش چشمگیری داشت.
ورود گاز به خانه ها
در سال دوم تاسیس شرکت بوتان، مردم به ویژه خانمها با دیدن فرها و اجاقهای گازسوز در خانههای دوستان و خویشان و آگاه شدن از مزیتهای گاز برای خرید به بوتان مراجعه میکردند. بر همین مبنا توسعه شرکت روند سریعی را طی کرد تا جایی که محسن خلیلی در مرداد ماه ۱۳۳۸ طی نامهای به شرکت ملی نفت ایران ۴ خواسته را مطرح کرد که انجام تبلیغات برای مصرف این نوع سوخت و آشنایی شهروندان یکی از آنها بود. موج استفاده از وسایل گازسوز از طریق سیلندرهای گازمایع بوتان آنچنان فراگیر شد که مصرف گاز را به صدها برابر افزایش داد. در سال ۱۳۳۲ فقط یک تن گاز در ایران مصرف میشد که این رقم در سال ۱۳۸۲ به ۴۶۲هزار تن رسید.
بوتان دوم از راه رسید
پس از آنکه میل به تبدیل سوخت مصرفی خانوار از نفت به گاز افزایش یافت و کپسولهای بوتان در گوشه خانهها جای خود را پیدا کرد، محسن خلیلی پیشنهاد ساخت وسایل گازسوز را به پدرش داد. کار بوتان در میدان جدید هم آغاز شد تا نخستین محصول این شرکت یعنی آبگرمکن ایستاده ۴۰ گالنی با کنترل ترموستاتیک روانه بازار شود. کار در این مسیر پیشرفت کرد و رفتهرفته ساخت اجاقهای رومیزی و پلوپزهای یک تا ۴ شعله آغاز شد. بعدها با استفاده از تکنیکهای تازه لعابکاری، تولیدات افزایش یافت. با این روند در سال ۱۳۴۳ شرکت صنعتی بوتان سهامی خاص به طور مستقل تاسیس شد. با توسعه فعالیتها کارگاه از سه راه آذری به به کارخانهای در چهاردانگه تبدیل شد.
عبور از مصادره
بوتان با کپسولهای زرد رنگ وارد خانهها شده بود و جای ثابتی پیدا کردهبود که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. شرکتی که چند روز قبل از کودتای ۲۸ مرداد تاسیس شده بود در سن ۲۵ سالگی، انقلاب اسلامی را از سر گذراند. پس از انقلاب اما ماجرایی مجموعه بوتان را تحت تاثیر قرار داد. آیت الله موسوی اردبیلی، حکم مصادره ۲۰ درصد از سهام بوتان را به عنوان خمس صادر کرد تا محسن خلیلی را به چالشی بزرگ دعوت کرده باشد. او این چنین در این مورد سخن گفته است: "انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید، انقلابیون به طور کلی، تحت تعلیمهایی قرار گرفتند که این آموزشها تا حدودی از ادبیات چپگرایی الهام میگرفت. علاوه براین، دیدگاههایی که حزب توده ایران از شهریور ۱۳۲۰ تا وقوع انقلاب ترویج دادهبود، جو نامساعدی را علیه کارآفرینی و سرمایهداری حاکم کردهبود. یک عامل دیگر، فقر عمومی مردم بود که در پایین بودن سرانه تولید ناخالص داخلی نمود داشت. مردم خود را با طبقه سرمایهداران مقایسه میکردند و این مقایسه به تدریج به شکلگیری کینه توده مردم نسبت به سرمایهداران دامن زد. پیش از انقلاب تجملگرایی در ایران رسوخ یافت و عامل مقایسه در ذهنها بیش از همیشه رنگی تازه گرفت." محسن خلیلی میگوید: "پس از انقلاب این تصور وجود داشت که سرمایهداران زمانه، مرتبط به خاندان پهلوی هستند و به تحکیم این رژیم کمک کردهاند. هر آینه ارتباطی و پیوندی میان سرمایهدار و رژیم پهلوی مییافتند، این رشته ارتباطی به مصادره منتهی میشد. پروندههای زیادی برای واحدهای تحت مدیریت من در دادگاه انقلاب تشکیل شد که وقت بسیار زیادی از من گرفت تا اینکه سرانجام تبرئه شدم."
فروش خانه برای عبور از بحران
در سالهای ابتدایی انقلاب بوتان در چالشی سخت گرفتار آمد. محسن خلیلی این چنین از این دوران روایت میکند: "برای آنکه بتوانیم سرپا بمانیم، خانههای شخصی خود را فروختیم و صرف پرداخت حقوق کارگران کردیم. شاید حدود ۱۳ ملک مسکونی، توسط شرکای مجموعه تولیدی ما، برای سرپا نگاه داشتن شرکت فروخته شد. ما شرکت را سرپا نگاه داشتیم چرا که میدانستیم این وضعیت گذراست. دراین مدت به تلاشهای حقوقی برای ابطال حکم دادگاه انقلاب ادامه دادیم. فکرمی کنم ۲۵۴ بار در دادگاه شرکت کردیم تا توانستیم شرکت را بازپس بگیریم."
او میگوید: "رفتهرفته این نگاه به فعالان اقتصادی تغییر کرد و زمینههای خوبی برای بازیابی بخش خصوصی ایجاد شد. من نمیتوانم ارزش کار اتاق بازرگانی ایران، بخش خصوصی و حمایتهای بیدریغ مقام معظم رهبری را در متوقف کردن این روند کتمان کنم. در دهه ۶۰ ما بسیار مدیون حمایتهای ایشان از بخش خصوصی بودیم. زمانی که ایشان در مقام ریاست جمهوری بودند. با توطئهای علیه بخش خصوصی مخالفت کردند که میخواست همه چیز بخش خصوصی را دولتی کند."
خاطرهای از امام
محسن خلیلی از جریان مصادرهها خاطرهای نقل کردهاست: "در اوایل انقلاب، خدمت امام نیز مشرف شدیم و رفتارهای ناخوشایند آن دوران با بخش خصوصی را عنوان کردیم و ایشان حمایت محض خود را اعلام کردند. من از ایشان پرسیدم که اگر نظر جنابعالی این است که ما واحدهای صنعتی خود را به دولت ببخشیم تا دستور حضرتعالی را رعایت کرده باشیم و البته به فیض اعتقادی هم دست یافته باشیم، ما حرفی نداریم. ایشان گفتند به هیچ وجه چنین چیزی نیست. مالکیت خصوصی در اسلام محترم شناخته می شود. و هرکس که رفتار خلافی را مرتکب شود، عزل خواهدشد که چنین هم شد. ما هم از سوی امام حمایت شدیم و هم از سوی آیتالله خامنهای."
دوره نوین
بعد از عبور از بحران مصادره، جنگ تحمیلی فرا رسید اما پس از این دوران سخت بار دیگر بوتان قد برافراشت. محسن خلیلی ساختار شرکت را اصلاح کرد تا موج تازهای از فعالیتها در اواخر دهه ۶۰ آغاز شود. در آن دورن صنعت ایران به طور کلی جان تازهای گرفته بود که کارآفرینی با ویژگیهای محسن خلیلی نیز به خوبی میدانست، چه مسیری را باید در پی گیرد. پس از طراحی محصولات تازه، در یک دوره ۷ ساله تولید شرکت بوتان ۱۰ برابر شد. دراین مدت قطعات تولیدی بوتان جایگزین قطعات وارداتی شد و صادرات در دستور کار قرار گرفت. در سال ۱۳۸۰ کارخانه بوتان به شهرک صنعتی کاوه منتقل شد تا فضای بیشتری برای فعالیت داشته باشد.
رمز ماندگاری
بوتان اولین شرکتی بود که راه گاز را به خانههای ایرانی باز کرد. گازهایی که در جریان استخراج نفت به آتش کشیده میشد، را از دولت خریداری کرد و در کنار عرضه سیلندر گاز به تولید محصولات گازسوز پرداخت. در طول این سالها اما رقبای زیادی با توجه به موفقیت ایده خلیلی بزرگ، پا به این میدان گذاشتند اما بوتان توانست دائماً خود را به روز کند تا همچنان سهم مهمی از بازار داشته باشد. محسن خلیلی کسی بود که در ادامه راه پدر مهمترین نقش را در توسعه شرکت و ماندگاری این برند داشت. برندهای بزرگی با قدمتهای طولانی با شرایطی که پس از انقلاب اسلامی ایجاد شد، از بین رفتند و تنها خاطرهای از خود بهجا گذاشتهاند. کفش ملی و بلا، خودکار بیک و چندین نام آشنای دیگر در ایران فعالیت داشتهاند اما امروز به دلایل مختلف که برخی از آنها به اختیار صاحبان این برند رقم نخورده است، دیگر حضور ندارند. شاید به همین دلیل باشد که محسن خلیلی را با لقب اسطوره صنعت مورد خطاب قرار میدهند چه بوتان طی ۶۰ سال فعالیت توانسته همواره در حوزه فعالیت خود موفقترین باشد و محصولات جدید را به گونهای وارد بازار سازد که شعار "انتخابی مطمئن" را در ذهنها ماندگار سازد. این ماندگاری مداوم اما یک رمز دارد که آن هم در دستان محسن خلیلی است.
محصولات قدیم و جدید
شرکت بوتان کار خود را با تولید سلندرهای گاز آغاز کرد و به تولید اجاق گاز، سیلندر گاز پیکنیکی، کبابپز، مینیفر، مایکروفر و کولرگازی پرداخت. با پیشرفتهای فناوری و البته نوآوریهای بوتان محصولات جدیدی نظیر آبگرمکن دیواری گازی، شوفاژ دیواری گازی و رادیاتور آلومینیومی نیز به محصولات شرکت اضافه شد.
خستگی ناپذیر
مرد خستگیناپذیر صنعت ایران را با لقبهای بسیاری میشناسند اما همگی او را پرچمدار جنبش تشکلگرایی میدانند. عنوانهای او در تشکلهای بخش خصوصی آنقدر زیاد است که شمارش آن حتی برای خودش ساده نیست. او که در سالهای دانشجویی در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران عضو شد، شاید تصور نمیکرد سالهای بعد، دهها تشکل و انجمن دیگر را تاسیس کند. او سال ۱۳۴۲ سندیکای توزیعکنندگان گاز مایع را تاسیس کرد؛ سال ۵۲ به عضویت هیاتمدیره سندیکای لوازم خانگی درآمد؛ شورای سازندگان صنایع گازسوز را تاسیس کرد؛ عشو هیات موسس انجمن مدیران صنایع در سال ۵۹ لقب گرفت؛ در دو نوبت نماینده کارفرمایان در شورای عالی کار بود؛ مسوولیت شورای مشاوران وزیر صنایع از سال ۸۱ تا ۸۴ را برعهده داشت؛ در اتاق بازرگانی تهران و ایران دههها سمت داشته و در چندین تشکل دیگر نیز نقشآفرینی کردهاست. او حتی پستهای اجرایی نظیر عضویت هیات امناء صندوق تامین اجتماعی و ریاست هیات مدیره کنفدراسیون صنعت ایران را نیز بر عهده داشته است.
مشارکت در پایهریزی فعالیت صنعت گاز مایع در کشور، کمک به ایجاد مبنایی برای تدوین استانداردهای گاز مایع، تهیه و تدوین کتب و سیستمهای آموزشی برای دستاندرکاران صنعت گاز مایع، پایهگذاری ساخت لوازم گازسوز در کشور، ایجاد خوداتکایی در فعالیت صنعتی- خدماتی گاز مایع، بنیانگذاری ساخت تجهیزات نقل و انتقال مخازن ذخیرهسازی و تجهیزات تحت فشار مربوطه، بنیانگذاری فعالیتهای فنی و مهندسی صنعت گاز مایع، بنیانگذاری پژوهشکده صنعتگر و چندین عنوان دیگر در سوابق محسن خلیلی نمایان است. لوحهای تقدیر و افتخاراتی که در طول ۶۰ سال کارآفرینی کسب کرده نیز آنچنان لیست بلندی دارد که ذکر آن مقدور نیست.
آرزوی کارآفرین ۸۵ ساله
محسن خلیلی که از او به عنوان پدر صنعت یاد می شود اینگونه خود را تعریف میکند: "روزی که بعد از اتمام تحصیلاتم پا به حوزه صنعت گذاشتم سهم بخش صنعت در تولید ناخالص داخلی ۰.۸ درصد بود اما امروز صنعت ۲۲ درصد GDP کشور را در دست دارد. من افتخار دارم که یکی از اسب های ارابه صنعت کشور باشم." پیر صنعت ایران اما بعد ۶۰ سال فعالیت همچنان دست از کار نکشیده و قصد دارد آرزوی محقق نشدهاش را در میدان صنعت تحقق بخشد. او می خواهد مانیفست بخش خصوصی را برای تعریف رفتار یک فعال اقتصادی طراحی کند: "در مقدمه انقلاب ما مانیفستی با عنوان «مختصات روانی شخصیتی انسان صنعتی» تدوین کردیم که مفاهیم فراوانی در آن نهفته بود. ما به اندازه کافی دانشگاه داریم که برای کشور صنعتگر تربیت کند ولی تا بهحال با آموزش هایی که رفتار صنعتی را تدوین کرده باشد، برخورد نکرده ام. معتقدم که آموزش باعث تغییر رفتار و بدون شک عنایت به خود رفتار سبب توسعه و ترقی می شود. هرقدر که انسان ها فرهیخته تر، عالمتر و کارآزموده تر باشند رفتار بهتری هم خواهند داشت. رفتار بستری است که ما را به سوی تعالی سیر می دهد. من به دنبال تدوین مانیفست صنعتگران هستم که گرایش اصلی آن رفتار صنعتگری است."
او میگوید کاش میشد مانیفست بخش خصوصی را با محوریت مهربانی و خردورزی می نوشتیم: "روش من در کسب و کار و در زندگی مداراجویی و مهربانی بوده و هست. من به همه آدم ها احترام میگذارم. من به همه وزیران صنایع احترام میگذارم و آنها را میبوسم و این کار من برخی دوستان را خشمگین می کند اما من مهربانی با مدیران و قانونگذاران را یکی از پایههای استوار مانیفست بخش خصوصی میدانم."